دانشگاه تهران-دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی- موسسه روانشناسی و علوم تربیتیفصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی2251-812610220190823Comparing the Effects of Parent Management Training and Parenting Based on Acceptance and Commitment Therapy on Externalizing Behavior Problems Among Preschool Childrenهم سنجی اثربخشی آموزش مدیریت والدین و آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر مشکلات رفتاری برونیسازیشدهی کودکان در سنین پیش از دبستان1187304710.22059/japr.2019.274481.643152FAشیرینعظیمی فرگروه مشاوره، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه اصفهان، ایرانرضوان الساداتجزایریاستادیار گروه مشاوره دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانمریم الساداتفاتحی زادهدانشیار گروه مشاوره ، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران0000000283428680احمدعابدیدانشیار گروه روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-3828-3419Journal Article20190122The present study aimed to compare the effects of parent management training and parenting acceptance and commitment therapy on externalizing behavior problems among preschool children. The research method was semi-experimental including pretest-posttest design and a control group. The research population consisted of all mothers with preschool children with externalizing behavior problems in Najafabad. The statistical sample included 45 mothers who were voluntarily selected regarding entrance criteria and randomly assigned into experimental and control groups. Independent variables were parent management training and parenting acceptance and commitment therapy that were held during 10 sessions (each session lasted 90 minutes), while the control group received no intervention. The research instrument was Eyberg´ Child Behavior Inventory. The results of the repeated measures variance analysis and Bonferroni post hoc test showed that the scores of behavior problems have decreased significantly in the experimental groups compared to the control group. Also, there was a significant difference between the effects of parenting acceptance and commitment therapy and parent management training (p<0.01). It could be concluded that parenting interventions may be helpful for children’s externalizing behavior problems and can be used for educational workshops or parenting counseling.هدف پژوهش حاضر، همسنجی اثربخشی آموزش مدیریت والدین و آموزش فرزندپروی مبتنی بر پذیرشوتعهد بر مشکلات رفتاری برونیسازیشده کودکان در سنین پیشازدبستان بود. این پژوهش، از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری یکماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل مادرانِ کودکان با مشکلات رفتاری برونیسازیشده در سنین پیشازدبستان در نجفآباد بود. 45 نفر از مادران داوطلب پس از بررسی ملاکهای ورود به پژوهش انتخاب و بهصورت تصادفی در گروههای پژوهش گمارش شدند. مداخلات آموزشی طی 10 جلسه 90 دقیقهای اجرا شد، در حالی که گروه کنترل در لیست انتظار قرار داشت. ابزار پژوهش، سیاهه رفتاری کودک آیبرگ (ECBI)بود. برای تحلیل دادهها از تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که هر دو مداخله در مقایسه با گروه کنترل، در مراحل پسآزمون و پیگیری موجب کاهش نمرات مشکلات رفتاری شده است. بهعلاوه میزان تأثیر آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرشوتعهد بهصورت معنادار بالاتر گزارش گردید (01/0>P). میتوان نتیجه گرفت که مداخلات پژوهش برای کاهش مشکلات رفتاری برونیسازیشده کودکان در سنین پیشازدبستان مؤثر است و از آنها میتوان در کارگاهها و مشاوره فرزندپروری به منظور مدیریت مشکلات رفتاری استفاده کرد.دانشگاه تهران-دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی- موسسه روانشناسی و علوم تربیتیفصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی2251-812610220190823The Viewpoints of Teachers, Parents, School Counselors and Students Towards Resilient School: A Qualitative Studyدیدگاه معلمان،والدین، مشاوران مدارس و دانش آموزان نسبت به مؤلفه های مدرسه تاب آور: یک مطالعه کیفی19337265310.22059/japr.2019.72653FAلیلاافضلیدانشکده روانشناسی و علوم تربیتی- دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0001-6571-3771الههحجازیدانشیار روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانمسعودغلامعلی لواسانیدانشیار دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، تهران، ایران1027_0958_0003_0000جواداژهایاستاد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، تهران، ایران،غلامعلیافروزاستاد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0003-2386-3223Journal Article20171207The purpose of this study was to examine the viewpoints of teachers, parents, school counselors and students towards resilient school. For this purpose, 120 subjects (30 teachers, 30 students, 30 parents and 30 counselors) were selected randomly cluster from Tehran. The data collection tool was a semi-structured interview, which was compiled and implemented for four groups in different indicator. In order to analyze the data obtained from the interview; a theoretical coding method was used which in this study included open coding based on the extracted categories from the study of research theoretical bases, axial coding and selective coding. The results of the interviews showed that the factors affecting the formation of resilient school were identified in three groups of factors focused on different elements of the school, the individual and the family. Investigating related research also showed that mainly two categories of internal and external protection factors were involved in studying the factors affecting the formation of resilient school. The most important factors of the school were the effective relationship teacher- students, physical space, appropriate psychosocial atmosphere and social support.هدف از پژوهش حاضر، بررسی دیدگاه معلمان، والدین، مشاوران مدارس و دانشآموزان نسبت به مدرسه تابآور بود. بدین منظور 120 نفر (30 معلم، 30 دانشآموز، 30 نفر از والدین و 30 مشاور) بهروش نمونهگیری خوشهای از سراسر مدارس دخترانه مقطع ابتدایی شهر تهران انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها شامل مصاحبه نیمه سازمانیافته بود که برای چهار گروه بهصورت محورهای متفاوت تدوین و اجرا شد. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادههای حاصل از مصاحبه، از روش کدگذاری نظری استفاده گردید که در این تحقیق شامل کدگذاری باز برمبنای مقولات استخراج شده از مطالعه مبانی نظری تحقیق، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی میباشد. نتایج حاصل از مصاحبهها نشان داد که عوامل مؤثر در شکلگیری مدرسه تابآور در سه دسته عوامل متمرکز بر عناصر مختلف موجود در مدرسه، فرد و خانواده شناسایی شدند. بررسی تحقیقات مرتبط نیز نشان داد که عمدتاً دو دسته عوامل حفاظتی درونیوبیرونی در مطالعه عوامل مؤثر بر شکلگیری مدرسه تابآور نقش دارند. از میان عوامل مدرسه، ارتباط مؤثر معلم و دانشآموزان، فضای فیزیکی، جوّ روانی-اجتماعی مناسب و حمایت اجتماعی، از میان عوامل خانواده، جوّ روانی خانواده، روشهای فرزندپروری و حمایت والدین و از میان عوامل فردی، توانمندیهای شخصیتی و عاطفی مهمترین عوامل بودند.دانشگاه تهران-دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی- موسسه روانشناسی و علوم تربیتیفصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی2251-812610220190823The Effectiveness of Evoking Reminiscence on Nostalgia State and the Role of Nostalgia into Empathy Action: Role of Gender and Personal Justificationاثربخشی فراخوانی خاطره در ایجاد حالت نوستالژی و نقش نوستالژی در تسهیل کنش همدلانه: نقش جنسیت و توجیه شخصی35517039710.22059/japr.2019.70397FAجلیلاعتماددانشجوی دکتری روانشناسی تربیتی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران0000-0001-9395-0029بهرامجوکاراستاد روانشناسی تربیتی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانمسعودحسین چاریدانشیار روانشناسی تربیتی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانحسیندباغاستادیار پژوهشکده علوم شناختی تهران، تهران، ایرانJournal Article20190304The goal of the present study was to explore some implication of nostalgia as a non-moral emotion for facilitation of empathy as a moral emotion. As well as finding out the method that can be utilized to have more nostalgic feeling in order to have more empathy. Doctoral and graduate student of Shiraz University were the statistical population of this research. 71 students (34 females, 37 males) participated in this research. Participants were divided into two groups (30 memory, 41nostalgic) by random assignment and responded to manipulation check (MCHI) and empathy action situation test (EAMT). The result showed that reminiscences intervention versus ordinary intervention has good effect in having nostalgia. Also, nostalgic group was significantly different on empathy situations. Role of gender was not significant. Role of personal justification nearly confirmed and showed that nostalgic group has more tendency to empathy and other-oriented justification.هدف از پژوهش حاضر، بررسی برخی دلالتهای نوستالژی بهعنوان یک هیجان نااخلاقی برای افزایش کنش همدلانه بود؛ همچنین نوستالژیککردن افراد و ایجاد حالت نوستالژی که از لوازم محکزدن این مسأله است، از چه طریق قابل تحقق است. جامعه آماری این پژوهش را 71 نفر (34 دختر، 37 پسر) از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شیراز تشکیل دادند. بهطور تصادفی 30 نفر به گروه مداخله یادآوری رویداد عادی و 41 نفر به گروه مداخله یادآوری خاطرهانگیز اختصاص داده شد. ابزارهای پژوهش حاضر، تکلیف پژواک رویداد و آزمون وارسی دستکاری (MCH) و آزمون موقعیت کنش همدلانه (EAMT) در پسآزمون تکمیل گردید. نتایج نشان داد مداخله فراخوانی خاطره در مقابل یادآوری معمولی حافظه، اثربخشی مطلوب را برای ایجاد حس نوستالژی داراست. همچنین گروه نوستالژی نسبت به گروه غیرنوستالژی، تفاوت معناداری در گرایش عملی به کنش همدلانه نشان داد. نقش جنسیت در افزایش کنش همدلانه به واسطه نوستالژی بهطور معنادار تأیید نشد. نقش توجیه شخصی نیز کمابیش تأیید گردید و نشان داد، گروه نوستالژیک توجیه دیگر-مدار بیشتری در مقابل توجیه خود-مدار ارائه خواهد داد. احتمالً این یافته از طریق نقش نوستالژی در فرایندهای نظمبخشی هیجانی قابلفهم است.دانشگاه تهران-دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی- موسسه روانشناسی و علوم تربیتیفصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی2251-812610220190823Improvement of Selective Attention Using rTMS in Healthy Individualsبهبود توجه انتخابی افراد سالم با استفاده از تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای مکرر53657265510.22059/japr.2019.72655FAفهیمه ساداتحسینی بهارانچیدانشجوی دکتری، گروه روانشناسی، دانشگاه تهران،0000-0002-9070-2414رضارستمیاستاد گروه روانشناسی، دانشگاه تهران0000-0001-9318-108Xهادیبهرامی احساناستاد گروه روانشناسی، دانشگاه تهران،0000-0003-3484-1978Journal Article20180821 <br />Previous research have shown that repetitive transcranial magnetic stimulation (rTMS) enhances individuals’ cognitive performance. Executive function, particularly selective attention, is one of the fundamental parts of cognitive performances. Neuro-imaging studies indicated proved the role of dorsolateral prefrontal cortex (DLPFC) in selective attention. The aim of this study was to evaluate the effect of rTMS on healthy individuals’ performance executing stroop task. Thirty healthy subjects received one session of high-frequency rTMS on their left DLPFC. They were instructed to perform stroop task before and after stimulation. The results showed that response time to congruent stimuli decreased significantly in active group. No significant change was observed in incongruent trials. The findings verified the role of left DLPFC on top-down attentional control. It could be concluded that administering rTMS on individuals’ left DLPFC can result in positive effect on selective attention.هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثربخشی تحریک مغناطیسی فراجمجمهای مکرر (rtms) مغز بر عملکرد افراد سالم در اجرای تکلیف استروپ بود. بدین منظور 30 نفر (25 زن، 5 مرد) آزمودنی راستدست سالم با استفاده از پرسشنامه دستبرتری ادینبورگ (EHI) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-12) انتخاب گردید. آزمودنیها یک جلسه تحریک مغناطیسی فراجمجمهای مکرر را بر روی ناحیه خلفیجانبی پیشپیشانی چپ دریافت نموده و تکلیف رنگ-واژه استروپ (SCWT) را قبل و بعد از تحریک انجام دادند. یافتهها نشان داد که در گروه فعال نسبت به گروه خاموش زمان پاسخ افراد به محرکهای همخوان به طور معناداری بهبود یافته است. در خصوص محرکهای ناهمخوان تفاوت معناداری مشاهده نشد. یافتههای این پژوهش علاوه بر این که مؤید نقش ناحیه خلفیجانبی پیشپیشانی چپ در کنترل توجه بالا به پایین بود، نشان داد که تحریک مغناطیسی فراجمجمهای مکرر مغز با فرکانس بالا در ناحیه خلفیجانبی پیشپیشانی چپ میتواند اثرات مثبتی بر توجه انتخابی افراد بر جای بگذارد.<br /> <span lang="AR-SA" dir="RTL"> </span>دانشگاه تهران-دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی- موسسه روانشناسی و علوم تربیتیفصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی2251-812610206210323Identifying Effective Drivers for Creating Psychological Health in the Workplace Through Psychological Co-operation: ٍEmphasizing the Role of Social Capitalشناسایی پیشرانهای مؤثر برای ایجاد سلامت روانشناختی در محیط کار از طریق همافزایی روانشناختی: با تأکید بر نقش سرمایه اجتماعی67887304510.22059/japr.2019.251130.642723FAمحمدرضافلاحاستادیار، گروه مدیریت،دانشکده علوم انسانی، دانشگاه حضرت معصومه (س) قم، ایران0000-0003-2889-8492Journal Article19700101The main objective of this research is to identify effective drivers for creating psychological health in the workplace, with emphasizing the role of social capital. The approach of this study is mixed and applied in terms of purpose and it is a descriptive-survey method. At first, a conceptual framework was developed using exploratory interview and theme analysis, then, using PSQ, HWO and PCQ questionnaires by structural equation modeling the test was made. In the exploratory interview phase, 18 experts in the field of human resources have been used. At the stage of model analysis, the statistical population consisted of 126 managers, deputies and experts in the field of human resources of 10 government agencies and 14 private companies in Qom province, which according to Morgan Table 97 people were selected as samples. In the first step, the theme analysis, 156 codes of interviews were counted and in the following step 45 selective codes were obtained, which in the next steps included 9 sub themes and 3 main themes of "psychological capacity building", "psychology culture" and "psychological co-operation". The results showed that the effect of the mediating variable of social capital, through psychological co-operation, creates psychological health in the organization and work environment.هدف اصلی پژوهش حاضر، شناسایی پیشرانهای مؤثر برای ایجاد سلامت روانشناختی در محیط<strong></strong>کار با تأکید بر نقش سرمایه اجتماعی بود. رویکرد این پژوهش آمیخته بوده و از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش، توصیفی–پیمایشی میباشد. چارچوب مفهومی تحقیق با مصاحبه اکتشافی و تحلیل تم طراحی، سپس از طریق پرسشنامههای همافزایی روانشناختی (PSQ)، سلامت روانشناختی در محیط<strong></strong>کار (HWQ)، سرمایه روانشناختی (PCQ) و بهوسیله معادلات ساختاری آزمونشده است. جامعه آماری در مرحله طراحی چارچوب مفهومی شامل 18 نفر از خبرگان حوزه منابع انسانی میشود و در مرحله تحلیل مدل، جامعه آماری را 126 نفر از مدیران، معاونان و کارشناسان حوزه منابع انسانی 10 سازمان دولتی و 14 شرکت خصوصی استان قم تشکیل میدهند که براساس جدول مورگان 97 نفر (24 زن، 73 مرد) بهعنوان نمونه انتخابشدند. پس از تجزیهوتحلیل دادهها، 156 کد گزینشی از مصاحبهها احصاء شد که در نهایت، این کدها در 45 مفهوم، 9 تم فرعی و 3 تم اصلی« ظرفیتسازی روانشناختی»، «فرهنگسازی روانشناختی» و «همافزایی روانشناختی» طبقهبندی شدهاند. یافتهها نشان میدهد، میتوان از طریق همافزایی روانشناختی و با تأکید بر متغیر میانجی سرمایه اجتماعی، سلامت روانشناختی را در محیط<strong></strong>کار ایجاد نمود.دانشگاه تهران-دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی- موسسه روانشناسی و علوم تربیتیفصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی2251-812610220190823Prediction of Perceived Overtraining From Competitive Anxiety and Drive for Muscularity Among Male Athletesپیشبینی بیشتمرینی ادراکشده برحسب اضطراب رقابتی و تمایل به عضلانی شدن در ورزشکاران مرد891047304610.22059/japr.2019.259243.642864FAمیثمشاه حسینیدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه سمنان، سمنان، ایرانمحمدعلیبشارتاستاد گروه روانشناسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، تهران، ایرانامیر حسینافشاریدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه سمنان، سمنان، ایرانJournal Article20180531The purpose of the present study was to predict of perceived overtraining from competitive anxiety and drive for muscularity among male athletes. The statistical population of the present study 250 male athletes who were selected using accessible sampling from different sport fields (individual and group), and completed perceived overtraining, competitive anxiety and drive for muscularity questionnaires. Results of Pearson correlation and stepwise regression showed that perceived overtraining has a positive and significant correlation with cognitive and physical anxiety, and negative and significant correlation with self-confidence and drive for muscularity, respectively. In general, four variables such as physical anxiety, drive for muscularity, self-confidence, and cognitive anxiety predicted over 41% of the variance overtraining. Thus, our findings suggest that recognizing and monitoring of competitive anxiety and drive for muscularity in athletes play a key role in identifying perceived overtraining.هدف از پژوهش حاضر، پیشبینی بیشتمرینی ادراکشده بر حسب اضطراب رقابتی و تمایل به عضلانی شدن در ورزشکاران مرد بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی ورزشکاران شهر تهران بود که برحسب نمونهگیری در دسترس 250 ورزشکاران مرد در رشتههای مختلف ورزشی (انفرادی و تیمی) برگزیده شدند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامههای بیشتمرینی ادراکشده (OTQ)، اضطراب رقابتی (CAQ) و تمایل به عضلانیشدن (DMQ) بود. نتایج یافتههای همبستگی پیرسون و رگرسیون گامبهگام نشان داد که بیشتمرینی ادراکشده به ترتیب با دو متغیر اضطراب شناختی و اضطراب بدنی همبستگی مثبت و معنادار و با اعتمادبهنفس و تمایل به عضلانیشدن همبستگی منفی و معنادار دارد. بهصورت کلی، چهار متغیرِ اضطراب بدنی، تمایل به عضلانیشدن، اعتمادبهنفس و اضطراب شناختی بیش از 41 درصد از واریانس بیشتمرینی را پیشبینی مینماید؛ بنابراین شناخت و پایش اضطراب رقابتی و تمایل به عضلانیشدن در ورزشکاران میتواند در پیشبینی بیشتمرینی ادراکشده نقش مؤثری داشته باشد.دانشگاه تهران-دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی- موسسه روانشناسی و علوم تربیتیفصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی2251-812610220190823Phenomenology of Lived Experience of Mothers of Children with Down Syndrome (DS)پدیدارشناسی تجارب زیسته مادران دارای فرزند مبتلا به سندرم داون1051187265410.22059/japr.2019.72654FAنیرهنقدیدانشجوی دکترا روانشناسی کودکان استثنایی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانسوگندقاسم زادهاستادیار گروه روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0003-0897-1568باقرغباری بناباستاد گروه روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانhttps://orcid.org/00Journal Article20180308The present study aimed at probing the phenomenology of lived experiences of mothers of children with Down syndrome. The study employed a qualitative approach on the based of phenomenological method. Sixteen participants were selected via a purposive sampling method from a population of mothers of students with Down syndrome in schools of children with special needs in Isfahan. The research instruments employed to collect data was the semi-structured interviewing technique. Interviews were listened to several times and their text was literally transcribed. To analyze the data, the Colaizzi method was used. After extracting the subjects and categorizing them, the findings included four main categories (impact on family, community status, parental concerns, and supportive networks) and 11 sub main themes. The relationship between these main themes and sub-themes was presented in the original article. Investigating the lived experiences of mothers of children with Down syndrome indicated that this group was affected by this phenomenon in a variety of ways, and these effects included positive and negative dimensions. The results of this research and similar studies can be used to develop therapeutic and educational interventions.پژوهش حاضر با هدف پدیدارشناسی تجارب زیسته مادران دارای فرزند مبتلا به سندرم داون انجام گرفت. رویکرد پژوهش کیفی و براساس روش پدیدارشناسی بود. شرکتکنندگان بهصورت نمونهگیری هدفمند از بین مادران دانشآموزان سندرم داون در مدارس استثنایی شهر اصفهان انتخاب شدند که تعداد آنها 16 نفر بود. فن مورد استفاده برای جمعآوری دادهها، مصاحبه نیمهساختاریافته بود. مصاحبهها بارها شنیده شد و متن آن بهصورت کلمهبهکلمه مکتوب گردید. برای تجزیهوتحلیل دادهها از راهبرد کلایزی استفاده گردید. پس از استخراج موضوعی و طبقهبندی آنها، یافتهها شامل 4 مضمون اصلی (تأثیر روی خانواده، جایگاه در اجتماع، دغدغههای والدین و شبکههای حمایتی) و 11 زیرمضمون بود. ارتباط این مضامین اصلی و زیرمضامین در اصل مقاله آورده شده است. واکاوی تجارب زیسته مادران دارای فرزند مبتلا به سندرم داون نشان داد، این گروه به طرق مختلف تحتتأثیر این پدیده قرار میگیرند و این تأثیرات جنبههای مثبتومنفی را شامل میشود. از نتایج این پژوهش و پژوهشهای مشابه میتوان برای تدوین مداخلات درمانی و آموزشی بهره برد.دانشگاه تهران-دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی- موسسه روانشناسی و علوم تربیتیفصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی2251-812610220190823Comparing the Effectiveness of Cognitive-Behavioral and Acceptance and Commitment Therapies on Emotional Regulation, and Excessive Responsibility of Obsessive-Compulsive Personality Disorderمقایسه اثربخشی درمانهای شناختی–رفتاری و پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجان و مسئولیتپذیری افراطی اختلال شخصیت وسواس-جبری1191367304910.22059/japr.2019.275479.643173FAمهدیتقویزادهدکتری روان شناسی عمومی، روان درمانگربهمناکبریدانشیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد رشت, رشت, ایرانعباسعلیحسینخانزاده. دانشیار دانشگاه گیلان، رشت، ایرانمحسنمشکبیدحقیقیاستادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، رشت، ایرانJournal Article20190204The purpose of the present study is to examine and compare the efficacy of two therapeutic approaches of cognitive-behavioural and acceptance and commitment on improving the emotional regulation and excessive responsibility as the main symptoms of Obsessive–Compulsive Personality Disorder (OCPD). To achieve this goal, a quasi-experimental research method was used for pre-test, post-test with control group. The target population was 73 patients who were diagnosed with OCPD in 2017, of whom 45 were selected by targeted method and randomly assigned to two groups Experiments (therapeutic groups) and one control group (each group of 15 people). The research variables were evaluated based on difficulty of emotion regulating scale of Gratz and Roemer and the responsibility scale of the California Psychological Inventory in the pretest, posttest and follow up phases. The data obtained from variance analysis with repeated measures showed significant effect of both methods on each component of OCPD. Comparison of couples' paired groups by using Bonferroni test showed no significant difference between treatment groups. Therefore, it can be concluded that these treatments have no significant superiority despite the differences in stages and mechanisms. Meanwhile, a one-month follow-up to the results showed sustainability and strengthening.هدف مطالعه حاضر، بررسی و مقایسه اثربخشی دورویآورد درمانی شناختی-رفتاری و پذیرشوتعهد، بر بهبود تنظیم هیجان و مسئولیتپذیری افراطی بهعنوان علائم اصلی این اختلال بود. جامعه آماری 73 نفر (52 زن، 21 مرد) از مراجعهکنندگان به مرکز مشاوره احیاء در سال 1396 بوده که دارای اختلال شخصیت وسواس-جبری تشخیص داده شدند که از بین آنها 45 نفر (30 زن و 15 مرد) به روش هدفمند انتخاب و بهشیوه تصادفی به دوگروه آزمایش (گروههای درمانی) و یکگروه گواه (هر گروه 15نفر) اختصاص یافتند. بهمنظور تأمین این هدف، از روش تحقیق شبهآزمایشی بهشیوه پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه بهره گرفته شد. متغیرهای مورد پژوهش با استفاده از مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گروتز و روئمر (DERS) و مقیاس مسئولیتپذیری پرسشنامه روانشناختی کالیفرنیا (Re-(CPI در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرارگرفتند. دادههای بهدست آمده از روش تحلیل واریانس اندازههای مکرر نشان از اثربخشی معنادار هر دو روش بر هر دو مؤلفه اختلال شخصیت وسواس–جبری دارد. مقایسه زوجی گروهها با استفاده از آزمون مقایسههای چندگانه بنفرونی، نبود معناداری تفاوت بین گروههای درمانی را نشان داد. بنابراین، میتوان نتیجه گرفتکه این دوشیوه درمانی با وجود تفاوت در مراحل و مکانیسم، برتری معناداری نسبت بههم ندارند. ضمناً پیگیری یکماهه نتایج، نشاناز پایداری و تقویت آن داشته است.دانشگاه تهران-دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی- موسسه روانشناسی و علوم تربیتیفصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی2251-812610220190823Mediating roles of marital satisfaction and mother-child relationship in pathological use of social networking sites of mothers and behavioral problems of children ( quantitative and qualitative study)نقش واسطهای رضایت زناشویی و رابطه مادر- کودک در استفادهی آسیبزای مادران از شبکههای اجتماعی مجازی و مشکلات رفتاری کودکان ( مطالعه کمی و کیفی)1371587304810.22059/japr.2019.274857.643159FAمحیایاریگرروشدانشجوی دکتری روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران0000-0002-3510-7583فریدهعامریاستادیار روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه الزهرا، تهران،ایراناعظمفرح بیجاریاستادیار روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه الزهراغلامرضادهشیریدانشیار روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه الزهراJournal Article20190127Although social networking sites made several facilities, they have brought damages like addiction to use them. In this research the correlation of pathological use of these sites by mothers with their marital satisfaction, The relationship with their children and the behavioral Problems of their children was assessed by mixed method. In quantitative part 323 mothers who had preschool children were chosen by convenience sampling. The method of research was correlation. SPSS 16 and Amos were used to analysis data. The method in qualitative method was grounded theory and The instrument was semi-structured interview. The sample in this part was 17 mothers who were SNS addictive and were chosen by purposeful sampling and extreme case sampling. In order to analyze data theoretical coding was used by researcher. In whole the results of this research showed the relationship of pathological use of these networks specially dependence to them with low marital satisfaction, undesirable relationship with child and behavioral problems in children.شبکههای مجازی علی رغم امکاناتی که فراهم کردهاند آسیبهایی نیز به همراه داشتهاند. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطهی استفادهی آسیبزای مادران از ا شبکهها با رضایت زناشویی ، رابطهی آنها با فرزندان و مشکلات رفتاری فرزندانشان بود؛ . در بخش کمی جامعه آماری شامل کلیه مادران کودکان 3-7 ساله شهر تهران و نمونه شامل 323 نفر از مادران بود که به روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه استفاده آسیبزا از شبکههای مجازی، مقیاس سنجش رابطه، مقیاس رابطه مادر-کودک و پرسشنامه توانایی ها و مشکلات کودکان بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش همبستگی و ابزار مورد استفاده در بخش کیفی مصاحبه بود پژوهش از نظریه زمینهای استفاده شده نمونه در بخش کیفی 17 نفر از مادرانی بودند که به استفاده از شبکهها وابستگی داشتند و با استفاده از نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند.ابزار مورد استفاده در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته بود برای تحلیل دادههای کیفی از کدگذاری نظری استفاده شد. به طور کلی نتایج پژوهش بیانگر رابطهی استفاده ی آسیبزا از شبکهها بهویژه وابستگی به آنها با رضایت زناشویی پایین در زنان و ارتباط نامطلوب میان مادر و فرزند بوده و با بروز مشکلات رفتاری در کودکان نیز مرتبط است